متن ترانه مرداب
میون یه دشت لخت زیر خورشید کویر
مونده یک مرداب پیر توی دست خاک اسیر
منم اون مرداب پیر از همه دنیا
جدا داغ خورشید به تنم زنجیر زمین به پام
♪♫
من همونم که یه روز میخواستم دریا بشم
میخواستم بزرگترین دریای دنیا بشم
آرزو داشتم برم تا به دریا برسم
شبو آتیش بزنم تا به فردا برسم
اولش چشمه بودم زیر آسمون پیر
اما از بخت سیاه راهم افتاد به کویر
چشم من چشم من به اونجا بود
پشت اون کوه بلند اما دست سرنوشت سر رام یه چاله کند
توی چاله افتادم خاک منو زندونی کرد
آسمونم نبارید اونم سر گرونی کرد
با چشام مردنمو دارم اینجا میبینم
سر نوشتم همینه من اسیر زمینم
هیچی باقی نیست ازم قطره های آخره
خاک تشنه همینم داره همراش میبره
♪♫
خشک میشم تموم میشم فردا که خورشید میاد
شن جامو پر میکنه که میاره دست باد
من همونم که یه روز میخواستم دریا بشم
میخواستم بزرگترین دریای دنیا بشم
آرزو داشتم برم تا به دریا برسم
شبو آتیش بزنم تا به فردا برسم
اولش چشمه بودم زیر آسمون پیر
اما از بخت سیاه راهم افتاد به کویر
چشم من چشم من به اونجا بود
پشت اون کوه بلند اما دست سرنوشت سر رام یه چاله کند
نظرات